خشونت خانگی علیه مردان از کتاب مردان نقراه ای
خشونت خانگی علیه مردان از کتاب مردان نقراه ای
آیا این همسر تو بوده که به تو خیانت کرده یا خودت به خودت خیانت کرده ای؟
از نشانه های بارز مردان نقره ای، درخششی است که مانند یک ماه کامل می‌تواند تا شعاع بزرگی از آسمان را روشن کند. مردانی که بازتاب عشقی بزرگتر هستند. این نور را همانند ماه از خورشید گرفته اند و در شبهای بدر با درخشش بی نظیری می توانی در جاده‌ای بدون تاریکی حرکت کنی و مسیر و راه را گم نمی کنی. نور ماه از خورشید است و بدون هدر دادن آن نور همه را دوباره می‌تاباند. عشق تو و صمیمیت تو می تواند همانند نور خورشید وجود او را پر کند و دوباره آن را بتاباند. مردان مستعد عشق ورزیدن هستند و ما زنان باید آن را به آنها آموزش دهیم همان گونه که به فرزندان خود آموزش می دهیم .
اگر در رابطه خود احساس رخوت می کنی، اگر مانند دختر بچه ای ترسیده ای و از تجربه های دردناکی در زندگی رنج می بری، می‌توانی آنها را التیام بخشی؛ اگر مردتان به شما آسیب زده و هنوز التیام نیافته‌اید و اگر از مرد زندگیت خیانت دیده ای، بهتر است که به خود رجوع کنی و ببینی که چه کرده ای که چنین زندگی غم‌باری برای خود رقم زده ای؟ آیا این همسر تو بوده که به تو خیانت کرده یا خودت به خودت خیانت کرده ای؟ آیا همسرت به تو آسیب زده یا خودت به خودت آسیب زده ای؟ همسر تو در زمان ازدواج قسم خورده که همیشه در کنار تو باشد و همه زندگی را در کنار تو بگذراند و با شور و شوق زندگی خود را با تو شروع کرده است؛ ولی در میانه راه چه بر سر آن همه عشق و دلدادگی آمده که چنین لحظه هایی را تجربه کرده‌اید؟
اکثر مردانی که با آنها مصاحبه می‌کردم، دلیل خیانت مردان را بی توجهی همسرشان بیان کردند؛ و زنان را عامل این خیانت می‌دانستند چون به اعتقاد آنها مردان مشتاق هستند تا برای همیشه در کنار ملکه خود زندگی کنند و همه تجربه های ناب و زیبا را با همسران خود داشته باشند . مردان نقره ای چشم به بازتاب عشق از طرف همسرشان دوخته اند و تا زمانی که بتوانی با درخشش خود آنها را پر کنید، توانسته‌اید نور نقره ای رنگ را در زندگی خود ببینید و همه زندگی او فقط همسرش می‌شود .
مردان نقره ای چشم به بازتاب عشق از طرف همسرشان دوخته اند و تا زمانی که بتوانید با درخشش خود آنها را پر کنید، توانسته اید نور نقره‌ای رنگ را در زندگی خود ببینید و همه زندگی او فقط همسرش می شود
هیچ یک از ما بدون عشق بر روی کره خاکی فرستاده نشدیم؛ عشق در وجود تک تک ما بسیار قدرتمند وجود دارد؛ و اگر بتوانیم قلب و روح خود را بگشاییم و عشق را با تمام وجود احساس کنیم آن گاه انتخاب‌ها، تصمیم‌ها و زندگی ما به بار خواهد نشست. سرشت یک زن مملو از عشقی پاک و موهبتی است از سوی پروردگار، و با این هدیه آسمانی می‌توانیم به کمک انسانهای دیگر رفته و دوستی و مهر را به آنها هدیه کنیم. قدرت عشق یک زن می‌تواند در زندگی خود بهشتی را بسازد که هر مردی آرزوی آن را دارد. قدرت عشق یک زن می‌تواند درون مرد را به سوی عشقی بی نظیر هدایت کند.قدرت عشق یک زن می‌تواند درخششی به همسرش بدهد که قابل وصف نیست و در واقع این زنان و قدرت عشق یک زن است که می‌تواند مردی را به آسمان هدایت کند.
مردان نقره ایمردانی هستند که در جستجوی و آرزوی یافتن این عشق هستند و شما زنان می‌توانید با قدرت خود این مردان را به بهشت هدایت کنید. مردان پس از یافتن چنین عشق، دست از تلاش بر می دارند و عاشقانه زندگی می‌کنند. پس این شما زنان هستید که می‌توانید با عشق خود مردتان را هدایت کنید و او را به همان مردی که آرزوی داشتن آن را داشته‌اید، تبدیل کنید. قدرت خود را به افکار منفی و نگرانی‌ها در زندگی، محدود نکنید و از همین لحظه وجودتان را آکنده از عشقی بی‌انتها کنید و آن را به سوی همسر خود روانه کنید و آنگاه شاهد اعجاز عشق در زندگی خود خواهید بود. مردان نقره‌ای مستحق دریافت این عشق هستند، پس از آنها دریغ نکنید. |
نویسنده: میترا زارع گردآوری مجله ازمیرتایمز
مطالب مرتبط
- آیا نیمه گمشده وجود دارد همسر واقعی تو به تو کمک می کند که هدف خود را روی این کره زمین پیدا کنی
- جدایی نمی تواند قدرت زندگی را بگیرد میترا زارع کتاب رزها قرمزن
- زنکشی و کودک کشی قاچاق زنان ختنه زنان کودک همسری بریدن آلت تناسلی زنان دخترها
- شمنیزم و شمن باوری قسمت دوم
- شمنیزم و شمن باوری قسمت یکم
- تا شخص از طریق ایگو خود را نشناسد نمیتواند به شناخت خود برسد
- اگر نام این حس را پای گذاشتن در آتش می گذاری تو از قبل درون این آتش بودهای
- هشتم مارس روز جهانی زن
- عاشقانه های شبانه من از جشن مهرگان نویسنده میترا زارع
پربازدیدترین نوشته‌ها
مقالات و داستان های ترجمه شده از ترکی استانبولی از نویسندگان ترک و نویسندگان ایرانی
داستان کوتاه و جذاب مژگان ترجمه از ترکی استانبولی
پدرم را در حالی پیدا کردم که در پیشخوان یک کتابفروشی بود
در میان کتابهای قابل فروش بهت زده بود. 3 لیره برایش ارزش گذاشته بودند. خنده ای بر چهره اش بود که تا به حال ندیده بودم ، آرامشی که با آن آشنا نبودم. در کنارش کسانی که تا به حال ندیده ام... مردی که قادر به صحبت کردن نیست ، مادرم را خیلی دوست دارد اما نمیتواند ابرازش کند ، پدری که فقط می تواند عشقش را با دستی که هنگام خواب بر سرمان می کشد، به ما نشان دهد، انسانها را در آغوش می گرفت. زنی که مادرم نبود و دو مرد دیگر ، پیک های مشروب شان را به سلامتی میزنند. خوشحالی شان، چقدر عجیب است. من متاسفم که نمی دانستم پدرم چنین لبخند محکم و سرشار از شوق زندگی داشته.
