فکر میکنید آدم از چه میمیرد؟

فکر میکنید آدم از چه میمیرد؟ از گرسنگی؟ از سیگار؟ از غصه؟ درس های که یک معامله گر از فارکس یاد نمیگیرد نویسنده دکتر مسیح رضوانی
ازمیرتایمز > مقالات > فکر میکنید آدم از چه میمیرد؟
فکر میکنید آدم از چه میمیرد؟

درس های که یک معامله گر از فارکس یاد نمیگیرد

فکر میکنید آدم از چه میمیرد؟


از گرسنگی ؟   از سیگار ؟    از غصه ؟

نه ، آدم از بی امیدی میمیرد...

از اینکه هر روز صبح چشم هایش را باز کند و نداند چرا باید از جایش بلند شود ..... و چقدر خوب است که یک معامله گر ، برای تمامی اینها حد ضرر یا به اصطلاح فرنگی ها (استاپ لاس) قرار دهد ، آنوقت با فکری باز و روحیه ای شاد و ذهنی نو سراغ فرصت بعدی میرود و قطعا سود میکند ، چون دیگر همشکل قدیم نیست ، مسیری نو را طراحی و بررسی میکند و با دقت بیشتر در مسیر جدید قدم برمیدارد ، با مطالعه بیشتر به استراتژی بهتر میرسد ،  اصلا چه کسی گفته که در ناامیدی بسی امید است ؟؟؟

این جمله  کلا اشتباه و فریب دهنده ست، مگر نمیگویند که :  از کوزه همان تراود که دراوست ؟؟؟ مگر میشود از ناامیدی امید حاصل شود ؟ یا مثلا تخم بادام بکاریم و انتظار درخت پرتغال را داشته باشیم ؟؟؟ یا از کوزه دوغ آب انار تراوش کند ؟؟؟

من میگویم در ناامیدی تا بی نهایت تاریکی وناامیدی ست و در امید است که امید می تراود

گلادیاتور شمشیر شکسته

دختر رقصنده


  تو‌زندگی این شیطان زیبا خیلی اوقات جلوی همه ماها با عشوه گری و ناز و غمزه با سبدی پر از گل  سرخ ، چنان از اینطرف به انطرف با حرکات موزون میزقصه که دل هر شیری را نرم میکند چه رسد به دل انسان طماع و‌ در چنگ وسوسه ، اینها همه زرق و برقی هست که شیاطین به این دختر رقصنده زشت بد ترکیب گرگ در لباس گوسفند ، آویزان کرده اند . موقع اخبار مهم کمی‌صبور باش ، گول حرکتهای کندل ها را مخور  ، مگر موقع اخبار چند پیپ قیمت حرکت میکند که تو از ترس از دست دادن سود کلان فریب رقصنده زیبای بروکر را میخوری و وارد معامله میشوی غافل از اینکه تفاوت قیمت خرید و فروش و میزان اسپرد به قدری زیاد است که شاید شاید شاید شانس بیاوری و دوشاهی سود کنی ، چه میگویم من شاید دوشاهی سود ؟؟؟ شک‌ نکن بیشتر مواقع مجبور میشوی با ضرر معامله ای که به ظاهر پر سود بود را ببندی .

در زندگی واقعی خیلی مواقع پیش می آید که همه ما اگر کمی صبوری میکردیم ضرر نمیکردیم

دختر رقصنده


قسمتی هایی از کتاب : درس های که یک معامله گر از فارکس یاد نمیگیرد.

نویسنده : دکتر مسیح رضوانی    گردآوری مجله ازمیر تایمز

داستان کوتاه و جذاب مژگان ترجمه از ترکی استانبولی
پدرم را در حالی پیدا کردم که در پیشخوان یک کتابفروشی بود

در میان کتابهای قابل فروش بهت زده بود. 3 لیره برایش ارزش گذاشته بودند. خنده ای بر چهره اش بود که تا به حال ندیده بودم ، آرامشی که با آن آشنا نبودم. در کنارش کسانی که تا به حال ندیده ام... مردی که قادر به صحبت کردن نیست ، مادرم را خیلی دوست دارد اما نمیتواند ابرازش کند ، پدری که فقط می تواند عشقش را با دستی که هنگام خواب بر سرمان می کشد، به ما نشان دهد، انسانها را در آغوش می گرفت. زنی که مادرم نبود و دو مرد دیگر ، پیک های مشروب شان را به سلامتی میزنند.  خوشحالی شان، چقدر عجیب است. من متاسفم که نمی دانستم پدرم چنین لبخند محکم و سرشار از شوق زندگی داشته. 

داستان کوتاه و جذاب مژگان
داستان کوتاه و جذاب مژگان ترجمه از ترکی استانبولی