فیلم کوتاه زبان سرخ فیلمی از کامران هوشمندیان

به نویسندگی کارگردانی و تهیه کنندگی کامران هوشمندیان در خلاصه ی فیلم‌ آمده است شهروز دروغ گفت چون طاقت شنیدن حقیقت را نداشتند
ازمیرتایمز > مقالات > فیلم کوتاه زبان سرخ فیلمی از کامران هوشمندیان
فیلم کوتاه زبان سرخ فیلمی از کامران هوشمندیان

تیزر فیلم زبان سرخ

 

فیلم کوتاه زبان سرخ


نویسنده، کارگردان و تهیه‌ کننده: کامران هوشمندیان

« زبان سرخ » آماده‌ی اکران در جشنواره‌های داخلی و خارجی است.
فیلم کوتاه «زبان سرخ»، به نویسندگی، کارگردانی و تهیه‌کنندگی کامران هوشمندیان ، بعد از اتمام تدوین و صداگذاری آماده اکران شد. 
از عوامل این فیلم می‌توان، از بازیگران:  کامران هوشمندیان ، حامد طیبی، سارا دهقان و با صدای بهاره روزبهانی، دستیار کارگردان و برنامه ریز: ماندانا هوشمندیان،  مدیر فیلمبرداری: نیما طیبی،  طراح صدا و صداگذار: مهران هوشمندیان، صدابردار:  محمدعلی تقوی، طراح گریم: سارا دهقان،  تدوین و طراح پوستر: حامد طیبی،  مترجم و زیرنویس: فرزانه هاشمی و مشاور امور رسانه: ناصر ارباب نام‌ برد.  
در خلاصه ی فیلم‌ آمده است:  "شهروز دروغ گفت، چون طاقت شنیدن حقیقت را نداشتند."  
فیلم کوتاه «زبان سرخ»، به زودی راهی جشنواره‌ها و همچنین آماده ی اکران عموم خواهد شد.

 

پس از شنیدن خبر برگزیده شدن فیلم کوتاه " زبان سرخ "، به تهیه کنندگی ، نویسندگی و کارگردانی کامران هوشمندیان، در دومین جشنواره ی فیلم کوتاه سلفی بیست ، فیلم کوتاه « پاندورا » نیز ساخته شد. 

 

فیلم زبان سرخ کامران هوشکندیان

مسواک بر زبان سرخ کامران هوشکندیان

فیلم زبان سرخ کامران هوشکندیان

فیلم زبان سرخ کامران هوشکندیان

تیزر فیلم زبان سرخ کامران هوشکندیان

 تیزر فیلم زبان سرخ کامران هوشکندیان

 


گردآوری مجله ازمیرتایمز     کامران هوشمندیان

داستان کوتاه و جذاب مژگان ترجمه از ترکی استانبولی
پدرم را در حالی پیدا کردم که در پیشخوان یک کتابفروشی بود

در میان کتابهای قابل فروش بهت زده بود. 3 لیره برایش ارزش گذاشته بودند. خنده ای بر چهره اش بود که تا به حال ندیده بودم ، آرامشی که با آن آشنا نبودم. در کنارش کسانی که تا به حال ندیده ام... مردی که قادر به صحبت کردن نیست ، مادرم را خیلی دوست دارد اما نمیتواند ابرازش کند ، پدری که فقط می تواند عشقش را با دستی که هنگام خواب بر سرمان می کشد، به ما نشان دهد، انسانها را در آغوش می گرفت. زنی که مادرم نبود و دو مرد دیگر ، پیک های مشروب شان را به سلامتی میزنند.  خوشحالی شان، چقدر عجیب است. من متاسفم که نمی دانستم پدرم چنین لبخند محکم و سرشار از شوق زندگی داشته. 

داستان کوتاه و جذاب مژگان
داستان کوتاه و جذاب مژگان ترجمه از ترکی استانبولی