استانبول

تحصیل در دانشگاه کنت استانبول ترکیه
همه چیز درباره دانشگاه کنت استانبول ترکیه | فرصتی برای تحصیل در محیطی بین المللی و پویا و تحصیل در استانبول ترکیه
ادامه مطلبموضوعات

شهر بازی ویالند استانبول
پارک ویالند، یکی از جواهرهای طبیعی و تفریحی شهر استانبول با فضای سبز و امکانات منحصر به فرد خود، مقصدی محبوب برای ساکنان و بازدیدکنندگان است
ادامه مطلبموضوعات

اطلاعات تاریخی پارک گلخانه استانبول به همراه عکس 360
پارک گلخانه استانبول به همراه عکس و فیلم جاهای دیدنی استانبول و گردشگری استانبول ترجمه از ترکی استانبولی Gülhane Park به فارسی پارک گلخانه
ادامه مطلبموضوعات

ایوو مولیناس نویسنده یهودی
ایوو مولیناس نویسنده روزنامه نگار یهودی اهل استانبول سردبیر هفته نامه شالوم یهودیان استانبول salom şalom ترجمه از ترکی استانبولی
ادامه مطلبموضوعات

مجموعه جدید لباس بیانسه و آدیداس
مشارکت آدیداس و بیانسه به نام IVYTOPIA مجموعه جدید استایل های لباس بیانسه و آدیداس ، کتانی و گرمکن سه خط آدیداس و مایوی ورزشی
ادامه مطلبموضوعات

طراحی و تولیدات لباس ارگانیک برند استی لاین
لباس ارگانیک ترک و طراحی لباس جاودانه با مواد خام ارگانیک و روش های تولید مدرن لباس ارگانیک برند استی لاین ترکیه در استانبول بردند Stay Line
ادامه مطلبموضوعات

آکادمی تخصصی هنرهای رزمی علی پاشاپور
آکادمی تخصصی هنرهای رزمی پاشاپور استانبول رئیس اسبق فول کنتاکت استان تهران دبیر کل بوکس شطرنج مربی تیم ملی بوکس نماینده اسبق kpf
ادامه مطلبموضوعات

شوی لباس های اطلس بافی شرکت ووگ ترکیه
دنیای مد با اطلس بافی ها و فرم های سنتی آناتولی هدف انتقال غنا و قدرت زیبایی فرهنگ ریشه دار در نمایشگاه لباس اطلس بافی ترکیه
ادامه مطلبموضوعات

داستان کوتاه و جذاب مژگان ترجمه از ترکی استانبولی
پدرم را در حالی پیدا کردم که در پیشخوان یک کتابفروشی بود
در میان کتابهای قابل فروش بهت زده بود. 3 لیره برایش ارزش گذاشته بودند. خنده ای بر چهره اش بود که تا به حال ندیده بودم ، آرامشی که با آن آشنا نبودم. در کنارش کسانی که تا به حال ندیده ام... مردی که قادر به صحبت کردن نیست ، مادرم را خیلی دوست دارد اما نمیتواند ابرازش کند ، پدری که فقط می تواند عشقش را با دستی که هنگام خواب بر سرمان می کشد، به ما نشان دهد، انسانها را در آغوش می گرفت. زنی که مادرم نبود و دو مرد دیگر ، پیک های مشروب شان را به سلامتی میزنند. خوشحالی شان، چقدر عجیب است. من متاسفم که نمی دانستم پدرم چنین لبخند محکم و سرشار از شوق زندگی داشته.
