شماره سی و چهارم مجله مد و ادبیات ترکیه





- ترندهای مد لباسهای مردانه بهار و تابستان فراسوی
- ترندهای مد لباسهای زنانه زمستانی شرکت اوکسو
- یک آخر هفته عالی
- پذیرش و صلح درونی
برای دانلود انتشارات دیگر ازمیرتایمز به بخش آرشیومراجعه نمایید

مردان برای بهار و تابستان در فرانسه 2023 چگونه لباس می پوشند؟
در این فصل مردان فرانسوی با استفاده از قطعات بسیار جذابی مانند بند، دامن های کوچک و تاپهای کراپ، بیش از هر زمان دیگری ظاهر می شوند. از سوی دیگر، هیاهوی دهه 2000 و نسل MTV به خلاقیت طراحان کمک می کند. در اینجا، ما روندهای مدی را که فصل بهار و تابستان 2023 مردان فرانسوی را تشکیل میدهند، گردآوری کردهایم.

خزهای وگان
وقتی هوا سرد است، خزهای وگان می توانند جای خود را در ترکیب ها بگیرند! کت خز گیاهی که در آن در تمام فصل گرما را احساس خواهید کرد. می توانید آن را با دامن های کوتاه و لباس بافتنی ترکیب کنید و ستاره رویدادهای برنامه ریزی شده برای عصر آخر هفته باشید... همچنین می توانید این قطعه را در ترکیب های کلاسیک در روزهای اداری بگنجانید!


آیا می توان وقایع را پذیرفته و با خود صلح کرد؟
چگونه افکاری را که در یک دور باطل ذهنمان می چرخند رها کنیم؟
نویسنده: Feza Karakaş
ممکن است گاهی به نظر برسد که در مواقعی زندگی بر سر ما گلوله های آتش می بارد. در چنین شرایطی، من معتقدم که ما چهار راه داریم.
یا گلوله آتشین را برمیداریم ریسک سوخته شدن را به جان می خریم و سعی می کنیم آن را به جایی که از آن آمده است برگردانیم. یا کنار می ایستیم، از سوختن خودداری می کنیم یا زیرآن گلوله ها باقی مانده و می سوزیم.
اگر بتوانیم دیدگاه خود را تغییر دهیم، می توانیم آن را به عنوان یک گلوله آتش نبینیم، بلکه آن را به یک دسته گل تبدیل کنیم. در برخی محیط ها و موقعیت ها، صلح و تبدیل گلوله آتشین به گل ممکن است آسان نباشد. وقتی زندگی شما را به چالش میکشد، وقتی همه چیز پشت سرهم اتفاق می افتد و با چالش های متعدد روبرو میشویم، ممکن است راحت نباشید.
اگرچه ممکن است به نظر برسد که صلح با همه چیز بسیار دشوار است، اما فقط نیاز به تصمیم دارد.

نسخه شماره سی و چهارم مجله مد و ادبیات ترکیه مجله ازمیرتایمز
ترجمه از ترکی استانبولی: س.حمید.رابطمطالب مرتبط
داستان کوتاه و جذاب مژگان ترجمه از ترکی استانبولی
پدرم را در حالی پیدا کردم که در پیشخوان یک کتابفروشی بود
در میان کتابهای قابل فروش بهت زده بود. 3 لیره برایش ارزش گذاشته بودند. خنده ای بر چهره اش بود که تا به حال ندیده بودم ، آرامشی که با آن آشنا نبودم. در کنارش کسانی که تا به حال ندیده ام... مردی که قادر به صحبت کردن نیست ، مادرم را خیلی دوست دارد اما نمیتواند ابرازش کند ، پدری که فقط می تواند عشقش را با دستی که هنگام خواب بر سرمان می کشد، به ما نشان دهد، انسانها را در آغوش می گرفت. زنی که مادرم نبود و دو مرد دیگر ، پیک های مشروب شان را به سلامتی میزنند. خوشحالی شان، چقدر عجیب است. من متاسفم که نمی دانستم پدرم چنین لبخند محکم و سرشار از شوق زندگی داشته.


