رزرو صندلی بازی مافیای ازمیر



بازی مافیای ازمیر هر هفته برگذار میشه
😊فقط یادتون باشه برای شرکت در بازی باید صندلی رزرو کنید
💬 اطلاعات مربوط به رزرو رو پایین صفحه میتونی پیدا کنی
هدف بازی مافیا ازمیر
هدف از این بازی پیدا کردن و بیرون انداختن اعضای مافیا از بازیست. اصل این بازی بر پایه ی مذاکره و مجاب کردن پیش می رود و شما به عنوان یک شهروند باید سعی کنید تا شهروند های دیگر را شناخته و متحد شوید و مافیا ها را تشخیص دهید و بیرون شان کنید؛ اما به عنوان یک مافیا باید سعی کنید تا اتحاد شهروندی را شکسته ، مذاکره کنید و آن ها را فریب دهید که شما هم یک شهروند هستید تا به شما اعتماد کنند و با کمک شهروندان ضعیف و بی تجربه شهر را نابود کنید.
یعنی تو بازی رو شبیح به یه نمایش فرض کن که تو یکی از بازیکنا هستی

فرض کنید که یک گروه 13 نفره برای انجام بازی حضور پیدا کرده اید. اولین قدم این است که راوی کارت ها را در میان افراد پخش کند. او در کل پروسه پخش کارت ها توجه کافی را دارد که کسی از نقش دیگری آگاه نشود. در این گروه 13نفره تقسیم بندی ها به شکل زیر انجام می شود:
سه نفر مافیا هستند که البته این تعداد سلیقه ای و قابل تغییر است. همچنین یک کارآگاه، یک دکتر، یک رئیس مافیا و هشت شهروند معمولی هم در بازی وجود دارند.
هر کس باید نقش خودش را بداند اما هیچ کس دیگری نباید از نقش او خبر داشته باشد. در این بازی باید سعی کنید، هویت خودتان را به شکل کاملاً مستقیم به دیگران نگویید. بازی به دو مرحله تقسیم می شود:مرحله روز و مرحله شب. در طول شب همه باید چشم های خود را بسته نگه دارند و در این هنگام راوی بازی، هر فرد و هر نقش را بیدار می کند. اول با مافیا شروع می کند. سپس دکتر و بعد کارآگاه را صدا می زند. این بازی معمولاً برای افراد نوجوان مناسب نیست زیرا آن ها باید سعی کنند پختگی کامل خود را در بازی نشان دهند .بهتر است که رده سنی افراد در این بازی نزدیک به هم باشد.
ویژگیهای بازی مافیا ازمیر
- سبک بازی: بازی کارتی
- رده سنی: بزرگسال، نوجوان +18
- مخاطرات: 😁🤣😅😈
- تعداد بازیکن: بیش از 6 نفر
- مدت زمان بازی: بیش از یک ساعت
بیاید دورهمی خوش میگذره ☕🍻🍷🥃
حتما بیاید
داخل کافه طبق منوی کافه خرید با هزینه خودتون هرچی دوست دارید سفارش بدید 😊 برای اطلاعات بیشتر از طریق واتس آپ ویا از طریق دایرکت اینستاگرام با ما در ارتباط باشید.

داستان کوتاه و جذاب مژگان ترجمه از ترکی استانبولی
پدرم را در حالی پیدا کردم که در پیشخوان یک کتابفروشی بود
در میان کتابهای قابل فروش بهت زده بود. 3 لیره برایش ارزش گذاشته بودند. خنده ای بر چهره اش بود که تا به حال ندیده بودم ، آرامشی که با آن آشنا نبودم. در کنارش کسانی که تا به حال ندیده ام... مردی که قادر به صحبت کردن نیست ، مادرم را خیلی دوست دارد اما نمیتواند ابرازش کند ، پدری که فقط می تواند عشقش را با دستی که هنگام خواب بر سرمان می کشد، به ما نشان دهد، انسانها را در آغوش می گرفت. زنی که مادرم نبود و دو مرد دیگر ، پیک های مشروب شان را به سلامتی میزنند. خوشحالی شان، چقدر عجیب است. من متاسفم که نمی دانستم پدرم چنین لبخند محکم و سرشار از شوق زندگی داشته.
